گلوی دخترم آنقدر با اسباببازیها دراز شده بود که سه خروس پدرش، هم از نظر طول و هم از عرض، در آن جا میشدند.
0
استاس 40 چند روز قبل
اگر من همسایه ای مثل آن را در آپارتمانم زندگی می کردم، به او یک حیله روزانه هم می دادم. و من دوستانم را دعوت می کردم تا او را لعنت کنند. او آنقدر بیدمشک زیبایی داشت که زبانم به سمت آن کشیده می شد. البته او از این نوع خروس خوشش می آمد، بنابراین بدش نمی آمد که پاهایش را باز کند. من حتی اگر او را در دهان او تقدیر می کرد، تعجب نمی کردم - دخترهایی مانند آن دوست دارند به عنوان عوضی از آنها استفاده کنند. صبح خوبی بود!
گلوی دخترم آنقدر با اسباببازیها دراز شده بود که سه خروس پدرش، هم از نظر طول و هم از عرض، در آن جا میشدند.